جفیدن سگان قبیله و برخورد ما

مبارزه برای در همکوبیدن اوغانیزم _ پشتونیزم  و فاشیزم قبیله ، کار ساده و آسان نیست . کسیکه برای آزادی از اسارت دو صد و شصت ساله ی اوغان شاهی مبارزه می کند ، روشن است که  آماج دشنام ها و تهدید های فاشیست ها می باشد . شما باور داشته باشید که اگر دست فاشیست ها برسد ، همه  مبارزین ضد فاشیزم قبیله را بدون هیچ تردیدی از میان می برند . در خارج از اوغانستان که توانایی کشتن را ندارند ،  از هر ابزار و شیوه و سلوکی کار می گیرند که مخالفین اوغانیزم و فاشیزم قبیله را خاموش سازند ، اما در داخل اوغانستان برای سر مخالفین خود جایزه تعین می کنند و دست شان که میرسد می کُشند و  ، به اصطلاح، خود را بی غم می سازند !

ما عزم راسخ داریم که به حاکمیت ضد انسانی و وحشتگستر اوغانیزم بالای مردم خویش پایان ببخشیم. ما میخواهیم که مردم خود را از زیر یوغ استبداد فردی ، خاندانی ، قومی و قبیله ای اوغان ها ( پشتون ها ) رها سازیم . ما میخواهیم که تمام برنامه ها و نقشه های ضد بشری اوغانیست ها و پشتونیست های وحشی در سرزمین پاک ما به شکست روبرو شوند . ما حیله های شان را ، حقه های شان را ، نیرنگ های شان را ، خیانت های شان ، دروغ های شان  ، دسیسه های شان ، مداری گری های شان ، جعلکاری های شان ، نامردی های شان ، پست فطرتی های شان ، خود فروشی ها و وطنفروشی های شان را افشاء و برملا می سازیم . اینها از این کار ما وحشت دارند و میدانند که اگر  مانع کار و مبارزه ما نشوند ، دیری نخواهد گذشت که گلیم خونآلود و کثیف حاکمیت خونین و ننگین شان برچیده خواهد شد و آرزو ها و هدف های را که در مانیفست پاسبانی از حاکمیت قبیله ( دویمه سقاوی ) بیان شده است به گور خواهند برد .

من ، باز هم ، همه آزاده گان دلیر تاجیک و همه روشنفکران غیر اوغان( غیر پشتون ) را به  اتحاد و همراهی فرامیخوانم  و از روشنفکران ما می خواهم که کرختی ، ترس ، جبن ، بی تفاوتی ، بیکاره گی و محافظه کاری های زیانبار را به دور اندازند و با قلم و قدم و همه امکانات شان در مقابل هیولای دهشت آفرین اوغانیزم به مبارزه ی جدی ، قاطع و آشتی ناپذیر بپردازند.

بگذارید که صبورالله سیاه سنگ مفعول ، اعظم سیستانی دلال ، حمید انوری بی ناموس  ، برادران فارانی و چند خود فروش دیگر ، با مارمولک ها و قانقورو های چرسی و بنگی و بی روز و روزگاری که با آنها همراه اند، سگ جفی کنند و باد گند بیافشانند . بگذارید ، فاشیزم و اوغانیزم چهره ی منحوس و زشت خود را بهتر و بیشتر نمایان سازد. این هیچ زیانی به ما نمی رساند .

باید بنویسم که من در گذشته ، در رویاروی های فردی با فاشیست ها و چلم برداران شان به زبان و شیوه های خود شان با آنها روبرو می شدم و به دهن شان می کوبیدم . اما اکنون از آنجایی که من  به صورت فردی نه ، بلکه  با گروهی از یاران تاجیک برای درهمکوبی و براندازی حاکمیت اوغانیزم و آزادی مردمم از اسارت مبارزه می کنم ، نمی توانم با آن روش های فردی با فاشیست ها برخورد نمایم . کار گروهی الزامات خودش را دارد و برای فرد محدویت هایی را ایجاد می کند که یکی از آن محدودیت ها پرهیز از برخورد فردی با رویداد ها می باشد. از این سبب ، من ناگزیرم با فاشیست هاییکه از شیوه های کوچه و بازار کار می گیرند و  با دشنام و فحش و لچکی با من طرف می شوند ، برخلاف سابق رفتار باالمثل نکنم . ورنه شما میدانید و خود فاشیست ها به خوبی آگاه اند که اگر تمام قبیله و قبیله پرستان یکجا شوند و این صبورالله سیاه سنگ مفعول و پوده و ایزک مشرب با اعظم سیستانی دلال که بی غیرتی اش زبانزد خاص و عام است  و حمید انوری که در بی ناموسی شهرت بلند دارد و برادرک های فارانی و دیگر قانقورو های چرسی وبنگی شان ، هزار سیاه سنگ و هزار اعظمک سیستانی و هزار حمید انوری و هزار فارانی شوند ، در مقابل من هیج هم نیستند . من ضرب شستم را به آنها نشان داده ام و زهر قلمم را در کام های شان چکانده ام ! 

 آنها ضربه های که از من خورده اند ، تا چندین سال دیگر هم  فغان و واویلای شان بلند خواهد بود !

 مردم ما  از دو صد و شصت سال به این سو ،  از جهالت و خشک مغزی و قبیله پرستی  اوغان های چپاولگر هزاران عذاب و مصیبت و بدبختی را کشیده اند  ، دیگر باید این غمنامه به پایان رسد .  ما ضرورت داریم که وقت خویش را  در کار های جدی و اساسی و سرنوشت ساز مبارزاتی  سپری کنیم . سگ های قبیله می جفند که ما را به سوی جفیدن و قف های که از دهان بویناک شان می پرد  جلب کنند و از کار های اساسی منحرف سازند . آنها را به این هدف شوم شان هم نمی رسانیم و این ضربه ی است محکم بر دهان شان که به شکل دیگری کوبیده می شود .

بهتر است که از جنگسالاری ، از چپاولگری ، از قاچاقبری ، از وطنفروشی قبیله پرستان بنویسم . بهتر است احمد خان ملتانی ، پاینده خان و فتح خان و  دوست محمد و  وزیر اکبر میدان گریز و شاه شجاع و  عبدالرحمن کله منار ساز و نادر کور و ظاهر کل و داوود دیوانه و نعیم کر و محمد گل مومند خاین و غلام محمد پاپای سگ باز  و  امین جلاد و  ملاعمر آخوند قرون وسطایی و حامد کرزی مزدور ( شاه شجاع ثانی ) و احمد ولی کرزی و انور الحق احدی و اشرف غنی احمدزی و زلمی خلیلزاد و  فاروق وردک و دیگر فاشیست های رنگا رنگ  شان را به درستی به مردم  بشناسانیم . سگ چوچه های غوغوی فاشیست که از حاشیه های قبیله می جفند ، ارزش وقت ضایع کردن را ندارند .

بهتر است طرح ها و تفکر فاشیستی محمود طرزی و جعل کاری های عبدالحی حبیبی و دیگر علامه های تقلبی و حرامخور شان را نمایان سازیم . بهتر است از تاریخ جنایتبار و ننگین اوغان های سلیمانکوهی پرده برداریم و نشان دهیم که چگونه به زمین و خانه و جایداد مردمان غیر اوغان و باشنده گان اصلی سرزمین های اطراف سلیمان کوه ، وحشیانه یورش آوردند و چگونه مردم بومی و اصلی خراسان را از محل زنده گی شان بیرون راندند و خود مال و زمین مردم را غضب کردند و در مناطق مختلف میهن ما جای گرفتند و سرانجام چگونه پس از مرگ نادر افشار  ، با یک اقدام قبیله ای سران قبایل اوغان در قندهار جمع شدند و احمد خان ملتانی سدوزایی را پادشاه ساختند و سیاه روزی ملیت های غیر اوغان را در بخش هایی از خراسان بزرگ پی ریزی کردند و یک قوم مغاره نشین و بیگانه با تمدن را بالای مردمان شهر نشین و فرهنگ پرور و تمدن ساز حاکم ساختند و دو صد شصت سال است که ظلم و جنایت و وحشت آفرینی و دهشت افگنی و چور و چپاول و تاراجگری شان ادامه دارد . بهتر است این را واضیح سازیم که یکی از علت های اصلی و اساسی پسمانی و غرقه شدن ما در بدبختی های گوناگون در این بوده است که ما با عقمانده ترین و بدوی ترین و قرون وسطایی ترین قبایل روی زمین در چار چوب یک کشور واحد قرار گرفته ایم که قدرت و دولت و حکومت را در دو صد و شصت سال پسین در دست داشته اند .  این ها بزرگترین افتخار شان این است که هزار سال از بقیه مردم جهان عقب مانده اند و همان رسم و رواج آبایی و اجدادی سلیمانکوهی و مغاره نشینی خود را در قالب پشتونوالی و جرگه بازی و اتن ملی  و دز و دوز کردن و نپذیرفتن هر گونه دانش و معارف و ترقی و تمدن ، هنوز نگهداشته اند و یک طایفه ای بسیار استثنایی و خارج تاریخ در این سده ی بیست یکم می باشند !

ما حرفهای زیاد برای گفتن و نوشتن داریم که فرصت برای درگیری های فردی برای ما نمی ماند . ما یک مبارزه مرگ و زنده گی را در پیش رو داریم که اگر بخواهیم به آن به صورت درست رسیده گی کنیم فرصت برای شنیدن عوعو سگان حاشیه ی قبایل اوغان برای ما نمی ماند .

صبور الله سیاه سنگ و اعظم سیستانی و حمید انوری و برادران فارانی و دیگر مارمولک های قانقور و چرسی و بنگی شان از چهار طرف می جفند ، ما بی اینکه اهمیتی به جفیدن آنها بدهیم بهتر میدانیم که  به دهان باباها و علامه ها و قهرمان های دروغین آنها بکوبیم که گورستان آبایی شان در سلیمان کوه و اسرائیل به لرزه آید !